nn313 كاربر تازه وارد
Posts : 29 تشکر : 0 Join date : 2010-06-29
| Subject: لعن الله عمر.. Thu Jul 01, 2010 2:52 am | |
| متن جالب در مورد عمر لعنت الله علیه به اعتراف اهل سنت عمر موجودی شهوتران بوده عمر راجع به ازدواج اعتراف جالبی دارند كه نشانه شهوت گرائى و قوت شهوانى او است که به اعتراف خويش از قوه عاقله وي خارج است.(اين نكته قابل توجه است :كسى كه نميتواند از يك شهوت يك شبه بگذرد چگونه ميتواند از شهوت رياست چشم پوشى كند.)چنانچه محمد بن سيرين به این مطلب اشاره ميکند و مىگويد: عمر بن خطاب گفت: «از كارهاى جاهليت هيچ چيز در من نمانده جز اين كه هيچ نمىانديشم با كه ازدواج مىكنم و كه به ازدواجم در مىآيد!»(1)به علت همين شهوت گرائى بود كه عمر به گناهانى در غلتيد كه در تاريخ ثبت است. مثلا اين كه براى همبسترى نزد كنيزش مىرود. كنيز مىگويد كه در عادت زنانه است! عمر بىتوجه به تذكر كنيز با او در مىآويزد و متوجه مىشود در عادت زنانه است و...(2)موردی ديگر:شب رمضان-قبل از اينكه همبسترى در ماه رمضان حلال باشد - عنان به خواهش شهوت سپرد و با همسرش همبسترى كرد. فردا به حضور پيامبر (ص) رسيده گفت: از خدا و از تو پوزش مىطلبم. چون هواى نفسم مرا بفريفت تا با همسرم همبسترى كردم. آيا راه خلاصى هست؟ فرمود: عمر! سزاوار نبود چنان كارى بكنى! و اين آيه فرود آمد كه «خدا دانا است كه شما به خودتان خيانت مىكرديد، پس توبهتان را پذيرفت و از شما درگذشت. اكنون با زنانتان همبسترى كنيد ...»(3)موردی ديگر:ابن سعد در «طبقات الكبرى» از قول على بن زيد اين روايت را ثبت كرده است: «عاتكه دختر زيد همسر عبد اللّه بن ابى بكر بود. عبد اللّه پيش از همسرش در گذشت. قبلا با همسرش شرط كرده بود كه پس از مرگش به همسرى ديگرى در نيايد. عاتكه بنا به شرطى كه با همسر مرحومش كرده بود از ازدواج با ديگرى امتناع مىورزيد و مردانى خواستگارش شدند و نپذيرفت. عمر به ولى آن زن گفت:برايش اسم مرا ببر و خواستگاريش كن. حاضر به همسرى عمر هم نشد. عمر گفت: او را براى من عقد كن. او را برايش عقد كرد. عمر به خانه عاتكه رفت.عاتكه امتناع كرد و با عمر گلاويز شد. عمر به زور با او همبستر شد. وقتى برخاست از آن زن اظهار انزجار كرد و از خانهاش بيرون رفت و ديگر باز نيامد. عاتكه خدمتكارش را نزد او فرستاد كه بيا خود را براى همبسترى تو آماده خواهم ساخت.»(4)(1)ابن سعد در طبقات الكبرى 3/ 208 ثبت كرده و چنانكه در كنز العمال 8/ 297 آمده عبد الرزاق روايت نموده است.(2)المحلى، ابن حزم 2/ 188- سنن بيهقى 1/ 316- كنز العمال 8/ 305- بنقل از ابن ماجه، و عبارت از وى است.(3)بقره 183- تفسير طبرى 2/ 96- تفسير ابن كثير 1/ 220- تفسير قرطبى 2/ 294- و...(4) طبقات ابن سعد- كنز العمال 7/ 100- منتخب كنز العمال در حاشيه مسند احمد حنبلدسته بندی شرابخواریهای عمر اعتراف نويسندگان و مدافعان سر سخت خلافت سقيفه اي را که در باره خليفه ديندار و متعصب مسلمان عمر بن خطاب است ببينيد وبخوانيد که چه مي گويند.
1- در يکي از سفرها نبيذ (عصاره انگور و خرما که مسکر است) برايش آوردند آنرا نوشيد وگفت: از نبيذ طايف نمي توان گذشت.
2 - پس از مجروح شدن عمر بوسيله قاتلش پزشک از وي سؤال کرد: کدام نوشيدني را دوست داري؟ گفت: نبيذ، برايش آوردند و نوشيد.
3 - مردي مست را براي اجراي حد آوردند فرياد زد اي عمر من همان چيزي را خوردم که تو نوشيدي.عمر جلد صحابة شربوا الخمر ! رغم أنهم شربوا مما كان يشربصحابة و خمر = خوش صحابة = عدالة صحابة شئت أم أبيت. | |
|